فيزيک در تصوير گري هاي شاعرانه عرفا (2)


 






 
‏همه در جنبش و دائم در آرام
‏نه آغاز يکي پيدا نه انجام (همان:23)
در اين يبت نيز ميان جنبش و آرام و آغاز و انجام، تضاد و تناسب برقرار نموده است. تمام هستي در عين جنبش آرام هستند و از نظام حاکم بر آفرينش سرپيچي نمي کنند. بيت فوق با مباحث علمي زير مي تواند ارتباط داشته باشد:
1-‏فيزيک حالت جامد: به طور متوسط اتم در داخل يک عنصر در يک ثانيه 107سانتي متر حرکت مي کند. به همين شکل تمام ذرات عالم در حرکت (همه در جنبش) هستند. ما فقط حالت ظاهري را مي بينيم که آرام به نظر(دائم در آرام) مي رسند؛ اما حالت دروني آنها را نمي بينيم که در حرکت و جنبش هستند.
2-کيهان شناسي: کل کيهان از داخل يک اتم تا کل کهکشان ها در حرکت دائمي هستند، اما به ظاهر به چشم بيننده آرام به نظر مي رسند. احتمالا اگر انسان آن حرکات و جنبش را احساس مي کرد، آرامش زندگي او مختل مي شد.
3- ‏ترموديناميک: براي اين که واکنشي انجام شود بايد مجموع تغييرات بي نظمي واکنش و تغييرات بي نظمي محيط که با ?s نشان مي دهند بزرگ تر از صفر باشد. اين ?s همان جهان است. با انجام شدن واکنش هاي مختلف در جهان بي نظمي ها رو به افزايش است، ولي راز اين که چگونه هنوز جهان منظم و آرام است، هنوز کشف نشده است. مسلم آن که يک نيروي مافوق آن را منظم مي کند.
‏مي توان گفت که بي نظمي هاي جهان جزئي از نظم جهان است که براي ما قابل درک نيست، مثلا برخورد سيارک ها با کره زمين که باعث جدا شدن قطعه اي از زمين شد که ظاهرا بي نظمي است؛ اما بعدا همين قطعه جدا شده به کره ماه تبديل شد که با حيات و نظم بعدي جهان ارتباط مستقيم دارد و همچنين سبب زيبايي شب زمينيان شد.
‏4- پزشکي: بدن انسان مولد چهار نوع موج است. همراه با فکر، موج در هوا پخش مي شود. در نوار قلب و مغزي که از انسان مي گيرند در واقع امواج ثبت مي شود که نشانگر سلامت يا بيماري شخص است. نه تنها کيهان، بلکه در درون انسان امواجي است که سکون آن با مرگ انسان برابر است. "موجيم که آسودگي ما عدم ماست."

به زير پرده ي هر ذره پنهان
 

‏جمال جان فزاي روح جانان (همان: 23‏)
همان طور که آخر علم فيزيک به فلسفه ختم مي شود، شيخ محمود شبستري ابيات مثنوي خويش را در مورد خلقت جهان با اين بيت فلسفي به پايان رسانده است که در زير هر ذره اي جمال روح بخش جانان نهفته است؛ يعني هر اثري موثر خود را مي نماياند.
...

مولوي و پيدايش جهان
 

مولوي نيز در عصري زندگي مي کند که تقريبا تمام شرايط عصر شيخ محمود شبستري بر آن حاکم است؛ يعني همان طور که گفته شد؛ قرن هفت و هشت داراي ويژگي هاي يکساني هستند. رشد انديشه هاي عرفاني نيز از ويژگي هاي ديگر اين دو قرن است که آن هم محصول واقعيات اجتماعي و اقتصادي است.
تخم مرغ نخستين و پيدايش هستي

من بدان افراشتم چرخ سني
تا علو عشق را فهمي کني(5/2740)

‏منفعت هاي دگر آيد ز چرخ
آن چو بيضه تابع آيد اين چو فرخ(5/2741)

در انديشه مولوي، بلندي آسمان براي درک بلندي مقام عشق است؛ يعني مقام عشق مانند آسمان رفيع است. فايده ديگر آسمان اين است که مانند تخم مرغ، فرع و پيرو عشق است. مولوي، افلاک را به تخم مرغ تشبيه کرده و آن را مانند تخم مرغ گرد مي داند. تشبيه زمين و افلاک به تخم مرغ در ميان اساطير ملل مختلف، سابقه اي بس طولاني دارد. ابيات بالا و بيت زير، اشاره دارد به تخم مرغ نخستين که اساطير،پيدايش هستي را از دو نيمه آن مي دانند.

چون حکيمک اعتقادي کرده است
‏کاسمان بيضه زمين چون زرده است(1/482)

در مصرع دوم آسمان را به تخم مرغ و زمين را به زرده تشبيه کرده است. نکته مهمي که در بيضه (تخم مرغ) و زرده به چشم مي خورد، کروي بودن آن است؛ يعني مانند زمين، آسمان و افلاک گرد است. در معماري، دايره در ميان اشکال هندسي، مقاوم ترين شکل هندسي است. مولانا از ميان اعتقادات حکما به اين نکته اشاره مي کند که زمين را در فضا معلق مي دانستند و بحث مي کردند که آيا جاذبه افلاک از همه سو آن را يکسان مي کشد؟ يا نيروي دفع افلاک آن را از همه سو به يک اندازه مي راند؟ (همان: 458‏) که علم کيهان شناسي نظر هر دو گروه حکما را تاييد مي کند. مولوي در بيت بعدي منظور خود را از ذکر اين باور، اين گونه بيان مي کند.

همچو قنديلي معلق در هوا
ني به اسفل مي رود ني برعلي ( 1/2484)

‏آن حکيمش گفت کز جذب سما
از جهات شش بماند اندر هوا (1/2485)

‏آن دگر گفت آسمان با صفا
کي کشد در خود زمين تيره را(1/2487)
بلکه دفعش مي کند از شش جهت

‏زان بماند اندر ميان عاصفات (1/2488)

پس ز دفع خاطر اهل کمال
‏جان فرعونان بماند اندر ضلال (1/2501)

مطرح کردن عقيده حکما درباره معلق بودن زمين در فضا، به مولانا فرصت مي دهد تا وضع گمراهان و منکران حق را بدان تشبيه کند: کساني چون فرعون در گمراه خود معلق مي مانند؛ زيرا مردان حق آنها را از همه سو طرد مي کنند. اين ابيات تقابل بين نيروها را بيان مي کند؛ بيت اول به معلق بودن زمين در فضا و اين که آسمان مانند سفيده تخم مرغ زمين را احاطه کرده است. بيت دوم به تاثير نيروي گرانشي خورشيد بر زمين و در بيت سوم و چهارم به نيروي دافعه ميان خورشيد و زمين اشاره کرده است که عامل ثبات و پايداري هر يک از آنها در مدار خود مي گردد و اين ابيات در حکم مشبه به براي ابيات بعدي مي باشند، که مولوي به وسيله آنها نتيجه اخلاقي و تربيتي مي گيرد؛ اما جاي بسي تعجب است که ميان سخن مولانا و کشف نيروي جاذبه به وسيله نيوتن چند قرن فاصله زماني وجود دارد. دستاورد خارق العاده نيوتن در خلال سال هاي 1665-1666 به گرانش(نيروي جاذبه) مربوط مي شد.
دايره در روان نشناسي يونگ نيز جايگاه ويژه اي دارد؛ يونگ دايره را بازتاب محتواي رواني (وحدت تماميت) مي داند. دايره نماد روح است. افلاطون روح را مانند يک کره مي انگاشت.
‏در اساطير ملل درباره پيدايش هستي آمده است: "در اساطير زرتشتي (متاثر از هند و اروپايي) و بسياري از اسطوره هاي يوناني آمده است که تخم مرغ نخستين به دو نيمه شد و از نيمه سيمين زمين و از نيمه زرين آسمان پديد آمد." در اسطوره آفرينش آمده است: "زمين را چون تخم مرغي ساخت و همه آفرينش را در ميان قرار داد. زمين را چون زرده تخم مرغ در ميان آسمان آفريد." "در بسياري از اسطوره هاي يوناني نيز سخن از تخم مرغ نخستين مي رود که تخم مرغ به دو نيمه شد و زمين و آسمان پديد آمد." اين باور اسطوره اي در پيدايش هستي تقريبا شبيه باور اسطوره اي آفرينش انسان از نسل کيومرث است که از "تخمه او بعد از مرگش گياه دو شاخه ريواس بر آمد که يکي نخستين مرد مشي و ديگر نخستين زن ايراني مشيانه است." در متن هاي مزديسني ميانه درباره آفرينش جهان مادي آمده است: "نخست آسمان را آفريد روشن، آشکارا، بسيار پهناور و به شکل تخم مرغ. در کتاب پژوهشي در اساطير ايران در تفسير اين انديشه اسطوره اي درباره آفرينش جهان مادي آمده است: تخم مرغي شکل بودن آسمان در اساطير زرتشتي از اعتقادي بسيار کهن، دست کم از اعتقادي هند و اروپايي سرچشمه مي گيرد. از سويي در کهن ترين اساطير هندي عقيده بر آن بود که از عدم که خود هستي بود، تخم مرغي پديد آمد، يک سال برجاي بماند و سپس به دو نيمه گشت. نيمي سيمين که زمين شد و نيمي زرين که آسمان گشت. در بسياري از اسطوره هاي يوناني نيز سخن از تخم مرغ نخستين مي رود. بعضي ها معتقدند که اين اسطوره، اصلي غير هند و اروپايي داشته و توسط اقوامي که احتمالا از فلسطين در هزاره چهارم پيش از مسيح به يونان رفته بودند، به آنجا برده شد. اين اسطوره بيانگر ديدگاه انسان بدوي نسبت به آفرينش هستي و چگونگي پيدايش محيط زندگي خويش است. زبان آنها به زبان طبيعت نزديک و از تشبيهات و ترکيباتي ساده و ملموس و در حد فهم عوام و به تناسب دانش زمان استفاده نموده است.
‏ارزش اين اسطوره در اهميت چگونگي آفرينش جهان از نظر انسان ابتدايي و گسترش اين انديشه در تمام اقوام بدوي است و وجود شباهت هايي در تفسير و تببين نوع نگرش آنها بيانگر آن است که اسطوره آفرينش، يک کهن الگو است و از ضمير ناخودآگاه جمعي همه ملل برخاسته است.
‏در قرآن کريم آمده است: "والارض بعد ذلک دحاها. و بعد از آن زمين را گسترش داد." (نازعات،30) مفسراني چون مرحوم طبري دحورا به معناي گسترش دادن مي دانند: يعني خداوند بعد از آفرينش آسمان، زمين را پهن کرد و گسترش داد. علامه ذوالفنون آيت ا... شعراني لغت دحو را به معني گسترش دادن دانسته اند. برخي از نويسندگان عرب با ذکر معناي خاصي براي واژه دحو آيه را صريح در بيان کرويت ‏زمين مي دانند و مي نويسند: و زمين را بعد از آن گستراند و تخم مرغي شکل قرار داد؛ زيرا کتب لغت به اين نکته اشاره دارند که مراد از کلمه دحاها اين است که: آن را مانند دحيه؛ يعني تخم مرغ قرار داد. که از اين آيه کرويت، حرکت و انبساط فضا استنباط مي شود. عوامل توجيه کننده اسطوره تخم مرغ نخستين و دو نيم شدن آن و پيدايش آسمان و زمين به يک سري تشابهات کلاسيک برمي گردد:
اين اسطوره، اين تشابه را در حد جهان کوچک (تخم مرغ) در آورد و زرده که همان خورشيد است، مرکزيت يافته و سفيده آن، فضاي اطراف مرکز بوده که در حال احاطه بر ستاره(خورشيد) است. مولوي در بيتي جهان را به سيب تشبيه کرده، اما بعيد به نظر مي رسد که به انحناي فضا اشاره داشته باشد.
آسمان ها و زمين يک سيب دان
‏کز درخت قدرت حق شد عيان (4/1869)
2-‏جهان مانند تخم مرغ انحنا دارد و کاملاً گرد نيست. در قرآن کريم هم آمده است: "والسما ذات الجُبُک" (ذاريات، آيه7) "قسم به آسمان که داراي چين و شکن هاي فراوان (مشبک) است." اما در دنياي علم، اينشتين نخستين بار از انحناي فضا سخن به ميان آورد.

روي زرد و پاي سست و دل سبک
‏کو غذاي والسما ذات الجبک (2/1085)

3-مرکزيت ستاره و آسمان به ديد محدود گذشتگان بر مي گردد که خورشيد را بزرگ ترين ستاره مي دانستند و از ميلياردها ستاره که از خورشيد بزرگ تر هستند، بي خبر بودند.
4-تشابه ديگر اين مقوله به تخم مرغ بر مي گردد. اگر تخم مرغ را در آب بجوشانيم، حجم ظاهري آن زياد شده و حجمش زياد مي
گردد؛ يعني فضا در حال انبساط است. اگر تورم نبود، جهان هستي بر سر سوزن جاي مي گرفت و اين رازي است که هنوز نامکشوف مانده است.
مولوي در مثنوي به لفظ جهان منبسط نيز اشاره مي کند.

اين مزاجت از جهان منبسط
‏وصف وحدت را کنون شد ملتقط (2/12)

در کليات شمس، طبق قرآن کريم جهان را بسته مي داند که در عين حال، در حال انبساط است. "خدا آن کسي است که هفت آسمان را آفريد و فرمان او پيوسته در بين هفت آسمان و زمين نازل مي شود." (طلاق،16)

‏عالم چو آب جوست بسته نمايد وليک
‏مي رود و مي رسد نو نو، اين از کجا ست؟ (کليات شمس، 1381/462)

در همين راستا، دانشمندان معتقدند در مورد شکل و مسير آينده جهان سه حالت وجود دارد.1- حالت باز: يعني همه کائنات در حال انبساط هستند.2-جهان تخت؛ يعني جهان تا حد مشخص منبسط مي شود و سپس نهايت مي ماند.3- جهان بسته؛ يعني توقف انبساط و سپس انقباض و فروپاشي جهان.
مولوي معتقد است که عظمتي به اندازه آفتاب از انبساط و گشودن ذره شکل گرفته است. در بيت سوم ذکر شد در ابيات زير، دقيقا اشاره مي کند که مستي عالم از محو شدن ذرات شکل يافته است.

در چون دريا نهان در قطره اي
آفتابي مخفي اندر ذرّه اي (2/1085)

آفتابي خويش را ذرّه نمود
‏و اندک اندک روي خود را برگشود (2/1396)

‏جمله ذرات در وي محو شد
‏عالم از وي مست گشت و صحو شد (2/1397)

5-دو نيم شدن تخم مرخ اوليه به نظريه انفجار بزرگ هم نزديک مي شود که از انفجار نقطه اوليه، زمين و آسمان و ستارگان و کهکشان ها به وجود آمده اند؛ مثلا بر اساس نظريه برخورد بزرگ، ماه حاصل برخورد جرم بزرگي به اندازه مريخ با زمين جوان بوده است.
‏بيگ بنگ يکي از فرضيه هاي علم نجوم است که نقطه آغاز آفرينش است که طي آن انفجارهايي توفنده در يک منبع نقطه اي آغاز شد و موجب شکل گرفتن ذرات بنيادي و در نتيجه تشکيل هيدروژن و هليم شده است و پراکندگي کهکشان ها هم از اين موضوع سرچشمه مي گيرد.
از طرف ديگر مولوي عارف نامي ايران، بسيار زيبا به پيدايش هستي و انبساط جهان پرداخته است:

آفتابي در يکي ذرّه نهان
‏ناگهان آن ذرّه بگشايد دهان (06/458)

ذرّه ذرّه گردد افلاک و زمين
‏پيش آن خورشيد چون جست از کمين (6/4581)

‏به نظر مي رسد که در اين ايبات، آفتاب، يعني کيهان و کهکشان ها که داراي ستارگان فراوان هستند، و نهان بودن در ذره به (نقطه) آغازين عالم و دهان گشودن ذره به انفجارهاي توفنده اوليه و انبساط جهان و به وجود آمدن افلاک و زمين از ذره، شکل گرفتن و پراکندگي کهکشان ها و در مدار خود قرار گرفتن سيارات، مي تواند تعبير گردد که توسط خورشيد آسمان ها و زمين (ا... نورالسموات و الارض... نور، آيه 35) تحقق يافته است و کمين هم مي تواند تاريکي مطلق باشد که اولين نور عالم از دل آن برخاسته و جهان به وجود آمده است.
مصرع اول: يعني آفتابي در يکي ذره نهان بودن را از جهت نجومي نيز مي توان مورد بررسي قرار داد و توجيه نمود؛ زيرا اگر بتوان تمام کهکشان راه شيري را در فضايي به وسعت تهران جا داد، خورشيد- که 000/250/1 برابر حجم زمين است- به اندازه يک نقطه خواهد بود. از عبارات فوق مي توان چنين نتيجه گرفت که نقطه (منبع نقطه اي) و حباب ها مانند تخم مرغ گرد و کروي هستند. نقطه يک اصطلاح رياضي است که کروي و تمثيلي از يک گوي کوچک و جهان مي تواند باشد؛ اما مولوي در بيت ذکر شده، بر خلاف نظر حکما معتقد است که آسمان مانند سفيده و زمين چون زرده است و اين به خاطر آن است که سفيده را فضاي اطراف (آسمان) در نظر گرفته است که زمين را احاطه کرده است. لازم به يادآوري است که اين تمثيل در مورد انسان هم صدق مي کند؛ يک انسان از يک نقطه ريز ميکروسکوپي تشکيل مي شود که تمام اطلاعات ژنتيکي و حيات انساني در همان نقطه ريز نهفته است.
 

نتيجه گيري
 

اگر چه بشر در آن روزگاران از پيشرفت هاي علمي امروزي بي خبر بود، اما آن را در دل حبه و ذرات و رويش يک ارزن با چشمان حقيقت بين خويش ديده که عظمتي به اندازه کيهان خلق کرده است و او هر چند به آزمايشگاه هاي امروزي مجهز نبوده تا ذرات تشکيل دهنده هسته، نوکلئون و جنس الکترون هاي پشه و فيل را عملا ببيند، اما او در آزمايشگاهِ بي نهايتِ دل با چشماني به وسعت کهکشان ها آن ها را حس کرده و به يگانگي ذرات آنها پي برده است. فيزيک، علم شناخت قوانين طبيعت و عرفان، علم شناخت خداوند از طريق اثبات نظم به کار رفته در قوانين موجود در طبيعت است. عرفان راه ميان بر کشف اسرار هستي است. حس چشيدن و آگاه از اسرار آفرينش در دل همه موج مي زند و همگان تشنه چشيدن اسرار عالمند. شعراي عارف دريافت ها را به صورت کلي بيان نموده اند؛ اما دانشمندان به ذکر جزئيات پرداختند که در نتيجه يکي هستند.
همگان ذره را سنگ بناي اوليه جهان مي دانند، اما با زبان ها و نگاه هاي متفاوت بيان مي نمايند. با رسيدن به مرحله خودآگاه، هوشياري کامل تري نسبت به دنياي اطراف و کل جهان به دست مي آوريم در آن صورت به گوش هايي مجهز مي شويم که "اذان باد" را خواهم شنيد و با "تکبيره الاحرام علف" به نماز مي ايستم؛ زيرا روح الهي به عنوان يک گيرنده بسيار قوي از عالم بالا در ما وجود دارد و سنگ بناي اوليه ما از همان چيزي تشکيل شده است که ديگر موجودات هستي (علف و... ) را تشکيل داده است. با نيم نگاه به گذشته و آينده مي آموزيم که بي نظمي هاي جهان در خط سير کلي جهان خود جزوي از نظم منطقي جهان است و انبساط جهان از کمال طلبي موجودات و هستي سرچشمه مي گيرد.
‏هيچ دانشمندي الکترون ها، نوترون ها و حتي يک سير قانون جاذبه زمين را خلق نکرده است، بلکه با نگاه دقيق و عميق توانسته اين روابط موجود در عالم را کشف نمايد. قانون جاذبه عمري به اندازه هستي دارد و شايد ميليون ها انسان از سقوط سيب هاي پوسيده و سالم بر سرشان عصباني شدند، اما تنها نيوتون بود که پاسخ مثبت به يک الهام دروني داد و شايد کساني قبل از او به اين الهامات دروني پاسخي شايسته ندادند.
با توجه به مطالب فوق راه ديگر مي تواند ما را به اين نتيجه برساند که حقايق گيتي را مي توان با حس ديگري هم درک نمود. چنانچه اين درک ماورا و علوم تجربي با هم ترکيب شوند و اين دو گروه با هم نزديک گردند، به يک جهش عظيم علمي در سطح جهاني منتهي مي گردد.
‏متاسفانه اين دو گروه جهان را از زاويه خاصي مي نگرند. يکي در آزمايشگاه و ديگري در خلوتگاه دل خود به جست و جوي حقايق مي پردازند، و براي آنها درک درست از يکديگر قابل تصور نيست. چنانچه گروه سومي دو ديدگاه را با هم نزديک کند، راه را براي شناخت کامل تر جهان و پيشرفت همه جانبه هموار مي نمايد. با همه پيشرفت ها، هنوز به عدد کهکشان ها سوالات بي پاسخ نسبت به اسرار عالم باقي مانده است و تنها اوست که داناي آشکار و نهان است.
در اين ميان، ادبيات در قالب لطيف و موزون شعر به شکل گويا و روان مي تواند بياموزد که پشه و فيل در اصل وجود برابرند، عظمت صدها خرمن در دل ذره نهفته است و گاه هم افراد را به تماشاي طلوع صدها خورشيد از شکافته شدن ذره مشغول مي نمايد تا حداقل به تفکر و تامل بپردازند.
منبع: دانشمند ش 572